۱۳۹۰ فروردین ۱۳, شنبه

قدرت ما در سازمان یافتگی و آگاهی مان است!

http://nyttarbetarparti.se
سایت انجمن سوسیالیست های سوئد
متأسفانه سالهاست که بر طبل عدم ضرورت انقلابات کارگری کوبیده می شود و هر چه بیشتر در کشورهایی که به اصطلاح دولت های رفاه در آن حاکم بوده اند که از جمله آنها کشور سوئد بوده که همین امر موجبات عروج برنشتینیرم را نیز در جنبش های رادیکال و سوسیالیستی کارگران را به همراه داشته که فریاد اصلاحات تا سوسیالیسم و عدم ضرورت انقلاب و ناشدنی بودن آن را به گوش آسمان رسانده اند، اما ظرف چند سال گذشته آنچه که در پس این اصلاحات نمایان گردید اصلاحات هرچه بیشتر به نفع طبقه ی حاکمه سرمایه دار و نزول رفاهیات زحمتکشان بود و همین امر دوباره موجب گردیده تا هر چه بیشتر افق مبارزات بی امان کارگران در برابر سرمایه داری و گام های به سوی انقلاب و قدرت یابی کارگران روشن تر گردد.
در این متن گزارشی را می خوانیم، ارائه شده به توسط رفیق بهزاد بارخدایی از نشست سالانه انجمن سوسیالیست ها سوئد که بنا دارد در برابر وضعیت موجود حاصل سالها حکومت سرمایه داری و سوسیال دموکراتهای لیبرال قد علم کند.
*   *   *   *   *
نشست کشوری " سوسیالیستها " در روزهای 25 تا 27 مارس 2011 در شهر وسترویک برگزار شد. بیش از 80 نفراز اعضای انجمنهای سوسیالیستی در سوئد از شهرهای وسترویک، سوندسوال، لین شوپینگ، شیندا، یوله، مالمو، کالمار، استکهلم و نیز تعدادی از اعضای منفرد از مناطق دیگر نیز شرکت کردند.
نشست با بحث در مورد امور تشکیلاتی، تصویب اساسنامه و برنامه، کار خود را شروع نمود ودرادامه به مباحث مختلفی در مورد افسانه های بازار، پس گرفتن امکانات رفاهی و اجتماعی، حمله به تمامی دست آوردهای جنبش کارگری، خصوصی سازی اموال عموی، بیکارسازی ها و ... بحث و تبادل نظر در مورد فعالین اتحادیه ها ومبارزات و اعتصابات کارگری و ایجاد سازمانهای مبارزاتی کارگران و ضرورت ایجاد  یک حزب جدید کارگران و نیز بحث در مورد قانون کار و تغییر به نفع کارگران تبادل نظر نمود.
اتحاد طبقاتی، پرنسیپ سوسیالیستها در تمامی عرصه ها اتحاد طبقاتی است. پایه جامعه طبقاتی، تضاد مابین صاحبان ابزار تولید و فروشندگان نیروی کار، مابین کار و سرمایه است، و فقط مانند یک طبقه سازمانیافته و آگاه میتوان، طبقه پراکنده، بیکارو بیحقوق را از این شرایط رها شد.
اتحاد طبقه کارگر شرط پیشروی و حفظ دست آوردها است. از اینرو " سوسیالیستها" تحمل هیچ فرمی از راسیسم، ناسیونالیسم، تبعیض و تحقیر جنسی و هم جنسگرایی را ندارند.
تضاد بین زن و مرد، سیاه و سفید نیست. " سوسیالیستها" اتحاد طبقاتی را بدون توجه به ملیت، فرهنگ و مرزهای جنسی می بینند. زنان کارگرنیمی از طبقه کارگرهستند وبیشترین فشارها و ضربات چه در بازار کار و چه در خانه به آنها وارد میشود. " سوسیالیستها" برای حقوق برابر برای جنسیتهای مختلف میکوشند.
 حق داشتن کار، در جامعه ای که تنها راه تامین معاش زندگی، کار است، داشتن کار ضروری و یک باید است. بدون یک امنیت شغلی و در آمد مکفی نمیتوان نیازهای لازم و پایه ای انسانی را تامین نمود.     
افزایش سرویسهای اجتماعی هر چه بیشتربرای ایجاد رفاه عمومی ضروری است. صدها هزار موقعیت کاری که در دهه نود با سیاست بازار آزاد حذف گردید، می بایست بازسازی شوند.
قانون کار می بایست به نفع کارگران در بازار کارتغییریابد. حق کار تمام وقت و امنیت شغلی از حقوق پایه ای حقوق بگیران است. کارگران از موقعیت نا امن کاری و با انواع فرمهای ناامن استخدامی روبرو هستند و برای امکان برنامه ریزی دراز مدت در زندگی خود با مشکلات جدی روبرو هستند. صاحبان سرمایه سعی میکنند تا با استفاده و دور زدن قوانین امنیت شغلی، شرایط را به نفع خود تغییر دهند و به راحت ترین شکلی کارگران را اخراج کنند.
کم کردن ساعت کار با حفظ حقوق تمام وقت، 6 ساعت کار با حقوق مکفی با توجه به پیشرفت تکنولوژی و تولید صنعتی امری بدیهی و امکان پذیراست.
حق رأی اتحادیه ها برای سرمایه گذاری و انتقال شرکتها، قبلاً شرکتها با تکنیک عقب افتاده و محدود به کشورهای دیگر انتقال داده می شدند، اما امروز شرکتهای مدرن به کشورهایی با نیروی کارارزان برای سود بیشتر درحال انتقال هستند. سرمایه بدین شکل کارگران را در کشورهای مختلف در مقابل هم قرار داده و هزینه های دستمزد را پائین می آورند و با تهدید انتقال سرمایه سعی برضعیف کردن نقش اتحادیه ها برای خواستهای بیشتر و بستن قراردادهای دسته جمعی به نفع کارگران، هستند. این خواست برای جلو گیری از ایجاد شرایط کار در سطح جهانی نیست بلکه برای مقابله با اهداف شوم سرمایه و قوی کردن وضعیت جنبش کارگری در سطح جهانی درمقابل شرکتها و سرمایه های فراکشوری است.
حق رفاه، رفاه عمومی توسط جامعه بورژوازی تأمین نخواهد شد. در بازار آزاد که "انتخابات آزاد" فریاد زده می شود، امنیتی ایجاد نخواهد شد. انتخاب آزاد اساساً متفاوت با رفاه عمومی است. مبارزه برای امنیت در بیمه های اجتماعی با کیفیت و استاندارد بالای سرویس های اجتماعی در مدرسه، محل نگهداری سالمندان، درمان برای اکثریت مردم ضروری است و هیچگاه در جامعه سرمایه داری ایجاد نخواهد شد.
بیمه های اجتماعی 90 درصد در آمد، بیمه بیکاری و بیمه بیماری که در صورت نیاز شهروندان به این بیمه ها 90 درصد در آمد پرداخت شود، این بیمه ها تا زمانی که جامعه امکان ایجاد کار و یا امکان برگشت به کار را مهیا نکند، فرد باید حق بر خورداری از این بیمه ها را داشته باشد.
بیمه بازنشستگی مکفی، بیمه بازنشستگی یکی دیگر از دست آوردهای جنبش کارگری بود که در دهه 90 تغییر یافته و بخش وسیعی از بازنشستگان با حداقل ممکن به سختی از بار مخارج خود بر می آیند. " سوسیالیستها" خواهان یک سیستم بازنشستگی هستند که سالمندان حداقل همان حقوقی را که مشغول به کار بوده اند را دریافت کنند و سن بازنشستگی به 60 سال تقلیل یابد.
بهداشت، مدرسه و نگهداری از کودکان و سالمندان، " سوسیالیستها" خواهان سرویسهای اجتماعی برابر برای همگان هستند و ضروری است که اشتغال و کار در سرویسهای اجتماعی افزایش یافته، تکامل داده شود و دارای کیفیت مناسب برای شهروندان باشد. هرنوع فرم و شکل خصوصی سازی باید قطع شده و سرویسهای عمومی و اجتماعی جایگزین شود.
مسکن برای همه، حق تمام شهروندان است که از یک مسکن با استاندارد و اجاره مناسب، بدون سودبری برخوردار باشند. اجاره ها چیزی بیشترازمبالغ مورد نیازبرای ترمیم و تامین سرویسهای مسکنها نباید باشد.
 *   *   *   *   *
از همانجا که هستیم، شروع به زیر و رو کردن کنیم
جنبش سوسیالیستی در محل و در مناطق زندگی، در محیطهای کاری، کوچه، خیابان و محله ها اوج گرفت. با توجه به شرایط واقعی و عینی که موجود بود جنبش براه افتاد. خواست کوتاه و دراز مدت در میان نبود، خواسته ها با توجه به توان و درک جنبش طرح می گردید. سوسیالیسم یک امر زنده و روزانه است، ایده و نظر نیست و یا مذهبی بهتر از مذاهب دیگر. سوسیالیسم پراتیک دیگری در جامعه برای زندگی اجتماعی، برای حضور همه و برای برخورداری از امکانات و رفاهیات عمومی است. " سوسیالیستها" هدفشان ایجاد کار و یا دولت رفاه نیست، هدف از میان بردن کارمزدی، مالکیت خصوصی، از میان بردن جامعه طبقاتی و ایجاد یک جامعه انسانی است. برای رسیدن به این اهداف ضروری است تا قدرت طبقه کارگر افزایش یافته و بازسازی شود. جنبش کارگری باید از موقعیت بهتری برخوردار شود و قدم به قدم خواسته های خود را جلو برده تا به سوسیالیسم دست یابد.
تشکلهای کارگری، "سوسیالیستها" خواهان تشکلهای کارگری مبارزاتی، زنده و دمکراتیک هستند. خواهان حق اعتصاب در لوکالها، حق رأی اعضا در مورد قراردادها و یک حد نصاب حقوقی یک کارگر برای کارکنان اتحادیه ها را در نظر می گیرند. اتحادیه ها و تشکلهای کارگری، سازمانهای پایه طبقه کارگر هستند و نقش مستقیم در فروش نیروی کار را بر عهده دارند. اتحادیه ها برای شرایط کاربهتر، افزایش حقوق و کم کردن ساعت کار به وجود آمده اند. اما این وضعیت کاملاً تغییر کرده است، اعضای اتحادیه ها کمترشده، دیگر اعتصابات غیر عادی به شمارمی آیند، محیط و شرایط کار تغییر جدی کرده است و اتحادیه ها فعالیتی برای بهبود وضعیتشان در دستور کار ندارند. سالهاست که مبارزه جدی از طرف اتحادیه ها و سازمانهای کارگری صورت نگرفته، از تجربه سازماندهی و تبلیغ ، اعتصاب و حرکتهای اجتماعی خبرزیادی درمیان نیست، بی اعتمادی به نیروی خود در میان طبقه کارگر موجود است، عضویت در اتحادیه، قوی تر شدن برای یک مبارزه مشترک را به همراه ندارد و به عضویت در آمدن در یک شرکت بیمه تنزل یافته است.
"سوسیالیستها" برای ایجاد و احیای تشکلهای مبارزاتی کارگری، زنده و دمکراتیک می کوشند که امر و مبارزه روزانه اش، دفاع از موقعیت بهترکارگران در مقابله سرمایه داری است. مبارزه واقعی روزانه که ضرورت تشکل را می طلبد باید در دستور قرار گیرد. مبارزه برای حفظ دست آوردها و کسب پیروزی های بیشتر برای اهداف آینده در دستورتشکل های کارگری است. مبارزه سازمانهای کارگری برای طبقه کارگر مدرسه عملی برای آشنا شدن به شرایط و منافع طبقاتی کارگران است.
کار آموزشی، "سوسیالیستها" آموزش و آشنایی سیاسی طبقه کارگر را، امری لازم برای آزادی از ستم و استثمار می دانند. نابودی جامعه سرمایه داری در گرو مبارزه آگاهانه طبقه کارگردرمقابل  طبقه سرمایه دار است.
انجمنهای سوسیالیستی، مرکز گردآمدن سوسیالیست هایی است که به طورمتشکل و خارج از مرزهای شغلی وحرفه ای، کارگاهها و کارخانه ها می خواهند برای اهداف جنبش کارگری مبارزه کنند. این انجمنها، کارگران و فعالین سوسیالیست را گرد آورده تا مبارزات صنفی، سیاسی و نیز اعتراضات مشترک را سازماندهی و هماهنگ کنند. انجمنها با درارتباط قرار دادن کارگران در کارخانه ها و کارگاهها و محل های کار متفاوت با یکدیگر، شبکه کارگران را هر چه قوی تر کرده تا با انتقال تجارب، همبستگی با مبارزات و خواسته های یکدیگر، بتوانند هدفمند تر و قوی تر در مقابل صاحبان سرمایه قد علم کنند و تشکلهای کارگری را به ابزار مبارزاتی خود تبدیل نمایند. انجمنها، آموزشهای لازم و ضروری از طریق کلاسهای آموزشی را برای شناخت بهتر جامعه طبقاتی، تقابلها واهداف را در دستور خود دارند. انجمنهای سوسیالیستی برای مبارزه مستمر، متشکل و متحد علیه طبقه ی سرمایه دار و جامعه بورژوایی و برای سوسیالیسم ایجاد می شود. انجمنها و کلوبهای سوسیالیستی گام اول برای ایجاد یک حزب جدید سوسیالیستی کارگری در سوئد است.  

*   *   *   *   *
نشست وارد مباحث سیاسی متفاوتی شد و با بازبینی از اوضاع سیاسی و نقش و تناقضات نئولیبرالها که دائماً فریاد میزنند که اوضاع اقتصادی خوب است و در صد بیکاری در حال تنزل است، اما لازم است که هزینه های عمومی را هرچه بیشترکم کنیم! فریاد میزنند که کار بیشتر و حقوق کمتر ضروری است تا رفاه برقرار شود! به نقد کشید.
متأسفانه بحران مالی و ترس از بیکاری، به اشتباه مبارزه کارگران را محدودتر کرده، در حالی که پیشروی ما درگرو ارتقاع هرچه بیشترمبارزه است، هرچه بیشتر مبارزه و اعتصاب ارتقاع یابد و در مقابل سرمایه برای پس گیری دست آوردهایمان بایستیم، مبارزه روزانه را همراه با بحث و تبادل نظر پیش ببریم و کل کارگران را درگیر مبارزه کنیم، آنگاه میتوانیم در مقابل اراجیف دولت و صاحبان سرمایه بایستیم. با مبارزه میتوان به حق خود دست یابیم، نه انتظار و مماشات،نه توافق و همکاری با سرمایه داران. پیشروی ما در گروی تقابل و آشتی ناپذیری با منافع سرمایه داران است.
*   *   *   *   *

در20 سال گذشته، کاهش، حذف و خصوصی کردن بخشهای عمومی، سیاست همه احزاب در قدرت سوئد بوده است. بیش از 300000 کار در بخشهای عمومی تعطیل شده است. راه آهن عمومی، پست، شرکت تلفن و برق، داروخانه ها و ... به فروش رسیده اند. بیمه بیکاری و بیمه بیماری به کمک هزینه های اجتماعی تبدیل شده اند و سیستم بازنشستگی عمومی هیچ گونه امنیت و استاندارد مناسبی را برای سالمندان به همراه ندارد. حق بازنشستگی تشابه بیشتری با بلیط بخت آزمایی دارد که طبیعتاً اکثراً بازنده اند.
اختلاف سطح حقوق مدیران و کارگران هیچگاه به این حد نبوده، فقر در میان کودکان افزایش یافته و 12 تا 15 درصد در فقر به سر می برند. سیاست اجتماعی مسکن شکست خورده و نتیجه ای جز کمبود مسکن و جداسازی بیشتر مهاجرین و کارگران را به همراه نداشته و اما در عوض طبقه بورژوا مناطق مخصوص به خود را ایجاد نموده، قراردادهای دسته جمعی از طریق کم کردن دستمزدها به زیرگرفته شده است و... این واقعیتی است که در مقابل کارگران و بیکاران قرار دارد، جامعه سوئد به یک جامعه طبقاتی سخت ترو عریانتری تبدیل شده است.
واقعیت این است که سیاستمداران، مدیران، نخاله ها، چاکران و دقلکاران روشنفکر، اقتصاددانان و دیگر متفکرین این چنینی سعی براین دارند تا ما را قانع کنند که حقیقت این است و اما اولین قدم ما زیر سوال بردن این حقیقت می باشد.
اینکه شرکتها مجبورند حقوقها را کم کنند و شرایط استخدامی را سخت تر نمایند تا بتوانند دایر باشند، غیر واقعی بوده چراکه سال بحرانی 2009 رکورد توزیع سهام 100 میلیارد برای پنجمین سال متوالی اعلام گردید.
اینکه امکان اقتصادی برای مدارس، بهداشت و نگهداری کودکان و پیران موجود نیست و باید این بخشها خصوصی شوند نیزغیر واقعی بوده و واقعیت این است که سوئد هیچگاه به اندازه امروز ثروتمند نبوده و صندوق دولتی به این اندازه پرنبوده است. برطبق گزارش وزارت دارائی صندوق دولتی همچنان رو به افزایش خواهد بود.
سیستم بیمه های اجتماعی نیز از سالهای قبل پرسود بوده و در سال 2006 بیش از 112 میلیارد کرون افزایش یافته وحتی رشد بیکاری به علت بحران، این افزایش را تخفیف نداده است.
سوئد تا سالهای 1970 جامعه نسبتاً برابری را شکل داده بود و این خود نتیجه شرکت فعال مردم درجنبشهای مبارزاتی مختلف برای یک زندگی بهتر بود. و از آنجا که یک مبارزه مشترک و جمعی در جریان بود، قوانین بیشماری به نفع کارگران و شهروندان جامعه پیش برده شد، قوانینی چون کم کردن ساعت کار، حق برخوردای از مرخصی و نیز ایجاد بهداشت و درمان عمومی، مدارس و بیمه های مختلف اجتماعی و ... را می توان نام برد.
جنبش کارگری مهمترین نقش را برای کسب حقوق برابر ایفا کرد. متأسفانه انگارجامعه این پیروزی را ابدی دید. طبقه سرمایه دار با زمینه سازی اجتماعی و ایجاد نهادهای هر چه بیشتر در جامعه و سواستفاده از اوضاع جهانی به تمامی دست آوردها ی جنبش کارگری حمله نموده و در نبود یک مقاومت اجتماعی، جنبش کارگری با استراتژی مشخص و نیز فقدان سازمانها ، اتحادیه های مبارزاتی کارگران و حزب کارگران، طبقه سرمایه دار قدم به قدم جامعه مطلوب خود را مشغول به پی ریزی نمود.
 سازماندهی و مبارزه امری روزمره بوده! نه تنها برای حفظ دست آوردهایمان بلکه برای پیشروی ها بیشتر ضروری است. با بازسازی سازمان هایمان و ایجاد جنبش مبارزاتیمان باید حقوق از دست داده را پس گرفت واین امررا هیچکس جز خودمان به پیش نخواهد برد.

*   *   *   *   *

درآخرین بخش از مباحث در مورد محلهای کار، تجارب کارگری به بحث و تبادل نظر پرداخته شد: مبارزه در محلهای کار یک مبارزه مشترک و جمعی است، لازم است مشکلات واقعی و جمعی را مطرح کنیم، با یکدیگر تبادل نظر کنیم، شرایط را طوری مهیا کنیم که همه بتوانند اظهار نظر کنند، رأی بدهند و در جریان خواستها و فعالیتها باشند. از تجربیات یکدیگر به خوبی در امر مبارزه استفاده کنیم، هیچ کارگری را بیرون از تصمیات و مباحث نگذاریم. بدون توجه به ایده، نظر و اعتقادات، مبارزه جنبشی را پیش ببریم. جنبش کارگری یعنی طبقه در حرکت! همبستگی کارگری به این معنی نیست که افراد با هم دوست و یا دوستداران هم هستند، همبستگی کارگری یعنی یک مبارزه جمعی برای نیاز جمعی مان. رفقای بیکارشده مان نزدیکترین رفقای ما هستند، اینکه اخراج شده اند و نتوانستیم با مبارزه از اخراجشان جلوگیری کنیم به این معنی نیست که در ارتباط نزدیک با آنها نباشیم و در جمعهایمان و یا مبارزه مان نباشند. ایجاد کلوب بیکاران در کنار کلوبهای کارگریمان ضروری است.
ضد کارگری ترین بخش قانون کارآن بخشی است که طبقه کارگرسوئد را به آشتی و همکاری طبقاتی با سرمایه داری کشانده است. بیوقفه و پیگیر برای تغییر آن و رها کردن کارگران، اتحادیه ها  و تشکلهای کارگری از این بند طبقاتی باید کوشید. دادن آگاهی و بحث و تبادل نظر در این مورد در کلوبها و محله های کار از اهمیت مهمی برخوردار است. مبارزه از پائین ضروری است ومبارزه کارگران، با اتکا به نیروی خود نتیجه به همراه خواهد داشت.
در هر کجا که هستیم انجمنهای سوسیالیستی ایجاد کنیم، کارگران و فعالین کارگری را به شبکه کارگران سوسیالیست متصل کنیم، بولتن مباحث سوسیالیستی و کارگری، بولتن مبارزاتی کارگران را تقویت کنیم. برای ایجاد حزب جدید کارگران با هر توانی که داریم بکوشیم.
نشست با سرود انترناسیونال به کار خود پایان داد.