مقدمه
از حضور در حدود پنجاه هزار کارگر پست کانادا از تاریخ ۱۵ ژوئن ۲۰۱۱ در محیط کار و اشتغال بکارتوسط کارفرما ممانعت بعمل آمد . این عمل زمانی انجام شد که مذاکرات اتحادیه کارگران پست کانادا با شرکت پست عملا به نتیجه ای نرسیده و اتحادیه از اول ماه جون دست به اعتصاب چرخشی / موضعی در شهرهای مختلف کانادا زد. در تاریخ ٢٨ جون، دولت كانادا لایحه بازگشت به کار کارگران پست را در پارلمان کانادا تصویب كرد و کارگران را مجبور به بازگشت به سر کار نمود.اعتصاب کارگران پست بشکل چرخشی/ گردشی در شهرهای کانادا انجام گرفت . این اعتصاب برای دست یافتن کارگران به مطالبات بر حقی از جمله : اعتراض به کاهش دستمزد و مزایایشان بخصوص مزایای کارگران تازه استخدام شده، همچنین بازنشستگی و بهداشت و ایمنی محیط کار و غیره بود. اتحادیه پست مدتها با درگیری و اختلافات شدید با کارفرما روبرو بود. این حمله به حقوق کارگران پست فقط مختص به کارفرما نمیشد، بلکه درسطح وسیعتری تهاجم سرمایه بود که با استفاده از قوانین ضد کارگری دولت محافظه کار و پارلمان بر علیه این حقوق انجام گرفت. اتحادیه کارگران پست کانادا یکی از رادیکالترین اتحادیه ها میباشد و از سابقه مبارزاتی درخشانی بر علیه سرمایه برخوردار است. این اتحادیه در سالهای گذشته برای رسیدن به خواسته و مطالبات کارگری و نفی قوانین ضد کارگری، مبارزه نموده که بر اثر این مبارزات رهبران و کارگران آن اخراج و زندانی شده اند. این اتحادیه از سنتهای کارگری قوی ای برخوردار است. ولی متأسفانه اعتصاب اخیرشان با شکست مواجه شد و کارگران مجبور شدند با تحمیل شرایطی بمراتب پایین تر از آنچه که شرکت پست حاضر بود متقبل گردد، به سر کار باز گردند. چون اگر مقاومتی در این رابطه صورت میگرفت و به اعتصاب ادامه می دادند، با تهدید جریمه و زندان روبرو بودند.
این نوشته تلاش دارد با جمعبندی از اعتصاب علل شکست آن را ارزیابی نموده و رابطه این اعتصاب را از نظر سیاسی در متن جنبش کارگری کانادا مورد بررسی قرار داده و در ضمن به مروری بر مبارزات اتحادیه پست از گذشته تا کنون بپردازد.
از اینکه اعتصاب یکی از ابزارهای مهم مبارزاتی کارگران برای احقاق مطالباتشان و عقب زدن بورژوازی است تردیدی در آن نیست، و اینکه اعتصاب امکان دارد با موفقیت پایان یابد یا با شکست مواجه شود در این هم بحثی نیست. اما مهم این است با پروسه ای که این اعتصاب پشت سر گذاشته، موانع پیش روی آن، و عواملی که در شکست آن نقش داشتند، مورد توجه و بررسی قرار گیرند. این کاملا مبرم است که در هر جامعه طبقاتی که بر مبنای تضاد کار و سرمایه بنیان نهاده شده است ، طبقه کارگر برای حفظ مطالبات بدست آورده اش و گسترش و تعمیق دادن این دست آورد ها همواره ناگزیر به مبارزه هر روزه میباشد. و در هر افت و خیز، بحران و رکودی که منافع سرمایه تامین نشود، این دستاوردهای کارگر ان هستند که وسیع ان مورد تعرض قرار می گیرند. طبقه کارگر ناگزیر به دفع این حملات و مبارزه با بورژوازی است. و در این رابطه ناچار است از ابزارهای مبارزاتی متفاوتی استفاده نماید که ضمن به نمایش گذاشتن قدرت طبقاتیش، بورژوازی را به عقب نشینی وادار نماید. کارگران پست کانادا بعنوان یک بخش از طبقه کارگر کانادا نقش مهمی در جنبش کارگری کانادا ایفا می نمایند. و برای اینکه بتوان به علل شکست اعتصابشان پی برد، نمی توان از شکست اعتصاب کارگران پست سخنی بمیان آورد بدون آنکه وضعیت جنبش کارگری کانادا را در نظر گرفت، یا اعتصاب فعلی کارگران پست را مورد توجه قرار داد بدون آنکه به سابقه مبارزاتی پر ثمر گذشته کارگران پست مروری ننمود. برای دست یافتن به یک نتیجه گیری مثبت که بتواند درسهایی از این اعتصاب بدهد که راهگشا برای اعتصابات بعدی باشد، لازم است ضمن پرداختن به هر کدام از این موارد، ربط و تاثیرات آنها را بر همدیگر مورد بررسی قرار داد.
در طول دو دهه گذشته جنبش کارگری کانادا بویژه استان انتاریو شاهد اعتراضات و اعتصابات وسیع کارگری بوده است. می توان نتایج آن را به عنوان نقطه عطفهای جنبش کارگری کانادا نام برد. یکی از اعتصابات بزرگ و مهم کانادا، اعتصاب اتحادیه های کارگران بخش خدمات عمومی انتاریو بود که دولت سرمایه و رهبران اتحادیه ها را به لرزه درآورد.
اعتصاب اتحادیه های کارگران بخش خدمات عمومی انتاریو
اعتصاب اتحادیه های کارگران بخش خدمات عمومی انتاریو در سال ١٩٩۵ اتفاق افتاد. این اعتصاب در شرایطی رخ داد، که دولت محافظه کار وقت انتاریو مایک هریس با سر کار آمدنش بیست و دو درصد خدمات اجتماعی را قطع نمود. اتحادیه های کارگران بخش خدمات عمومی انتاریو در اعتراض به این حمله لجام گسیخته سرمایه به حقوق کارگران و مردم زحمتکش که بیکارسازیهای وسیعی را بهمراه داشت اقدام به اعتصاب در شهرهای مختلف انتاریو نمودند. دولت که از این حرکت عظیم به وحشت افتاده بود، شروع به تبلیغات وسیعی علیه اعتصاب و توهم پراکنی نمود. دولت اهرم فشار را روی درهم شکستن اعتصاب و اتحادیه ها گذاشت. اما اعتصاب با تعریف نمودن اهدافش به حرکت خود ادامه داد. این اهداف مرحله تعیین کننده ای از مبارزات سیاسی و طبقاتی در مقابل حملات دولت سرمایه به حقوق و دستاوردهای کارگری و اجتماعی را رهنمود می داد. مبارزه کارگران و اتحادیه هایشان علیه دولت بسیار حیاتی و تعیین کننده بود. کارگران بر این واقف بودند هر گونه عقب نشینی و شکست اعتصابشان باعث خواهد شد دولت آسانتر بتواند سایر مبارزات کارگری را عقب براند. در تدارک اعتصاب و پیشبرد آن مسئله ای که برای کارگران و اتحادیه ها حائز اهمیت بود و برآن تاکید داشتند. حمایت و همبستگی تک تک اتحادیه های بخش های دیگر، کارگران ومردم از این اعتصاب بود. این کاملا بدیهی بود بدون این همبستگی و حمایت سراسری اعتصاب کارگران و اتحادیه های خدمات عمومی پیروز نمی شد. در شهرهای مختلف انتاریو تظاهرات و اعتراضات وسیعی در گرفت بخصوص در شهر هامیلتون ۱۲۰ هزار نفر شرکت داشتند. خشم و نفرت کارگران و توده های مردم دراعتراض به این سیاستهای ضد کارگری بسیار بالا گرفته بود. تظاهرات وسیع و سراسری از مرز کنترل اتحادیه ها گذشت. رادیکالیزم درون جنبش کارگری بقدری قوی شد و گسترش یافت که نه تنها در جهت خلاف اهداف اتحادیه ها عمل میکرد، بلکه فشار توده ها از پایین باعث میشد که رهبران اتحادیه بنا به خواست کارگران و توده های مردم تظاهرات و اعتراضات را سازماندهی نمایند. توده های کارگر تصیمم به اعتصاب عمومی گرفتند. رهبران اتحادیه ها چاره ای جز تن دادن به خواست عمومی کارگران و از پایین نداشتند در غیر اینصورت کارگران این رهبران را کنار میزدند و اوضاع شکل دیگری می یافت. این حرکت عظیم بدرستی قطب بندی شده بود از یکطرف توده های کارگران بودند که خواهان و آماده مبارزه بودند و از طرف دیگر رهبران اتحادیه ها بودند که از سازمان دادن کارگران در هراس بودند.
حمایتهای مالی سایر اتحادیه ها و شرکت مستقیم و اعلام همبستگی آنها در تظاهرات و پیکت لاینها بسیار چشمگیر بود. این اتحاد طبقاتی نه تنها روحیه مبارزه جویی و مقاوم کارگران را بالا میبرد بلکه انعکاسی بود از قدرت واقعی و طبقاتی جنبش کارگری کانادا.
این اعتصاب بمدت پنچ هفته ادامه داشت و هدف اصلی آن انعقاد قرارداد جدیدی بود که منافع کارگران را تامین نماید بر خلاف آنچه که دولت پیشنهاد کرده بود. دولت با تصویب دو لایحه در پارلمان میخواست حق جانشینی مشاغل را از کارگران بگیرد. حق جانشینی مشاغل این حق را به کارگران میداد که در صورت خصوصی شدن، کارگران بتوانند اتحادیه، حقوق و مزایای خود را حفظ نمایند. در این اعتصاب کارگران توانستند این خواسته را به اتحادیه ها و دولت تحمیل نمایند. در ضمن این اعتصاب را از دو زاویه می توان بررسی نمود. یکی تاثیر اعتصاب بر کارگران و دوم دستاوردهای انقلابی آن. به این دلیل که این اولین اعتصاب وسیع اتحادیه بود و خیلی از کارگران برای اولین بار در این اعتصاب شرکت می نمودند. طی اعتصاب در تظاهراتها و پیکت لاینها ظرفیت عظیمی از رادیکالیزم کارگری مشهود بود. یکی از نکته قوتهای این اعتصاب این بود که از حمایت و همبستگی بسیار بالایی از جانب جنبش کارگری برخوردار شد. این اتحاد طبقاتی باعث شد که پاسخ درستی به سنت نادرستی که قبلا در جنبش کارگری به نام بخش گرایی موجود بود بدهد. و آن به این معنی بود که در مبارزات کارگران بخش دولتی، حمایتی از طرف کارگران بخش خصوصی دیده نمیشد. در واقع بورژوازی با تفرقه بین کارگران بخش خصوصی و دولتی، شیو ه های مبارزاتی آنها را تضعیف نموده بود. کارگران بخش خصوصی ٣٥ میلیون دلار به صندوق اعتصاب کمک نمودند و شرکت گسترده اشان در تظاهرات و پیکت لاینها بی نظیر بود.( کارگران بخش خصوصی شامل: ماشین سازی، صنایع فلز، اتحادیه معلمان و کارکنان دولت فدرال....... بود.)
این اعتصاب مسئله اتحاد و همبستگی را مابین کارگران بخش خصوصی و دولتی حل نمود. این یکی از دستاوردهای مهم این اعتصاب به شمار می رود. از دستاوردهای دیگر این اعتصاب این ها بود ند که کارگران برای ادامه اعتصاب مصمم تر شدند، و در این فاصله آموزش دیدند و باعث قویتر شدن رادیکالیزم کارگری درون اتحادیه ها در مقایسه با قبل از اعتصاب شد.
این اعتصاب به نسبت پتانسیل بالایی که از خود نشان داد، توانست در سطح وسیعی اتحاد وهمبستگی را بین اتحادیه های کارگری کانادا ایجاد نماید. رادیکالیزم درون جنبش کارگری را به میزان غیر قابل تصوری رشد داد. اما در این مبارزه در مقایسه با فداکاری و از خود گذشتگی کارگران، اما دستاوردهای کم و ناچیزی بدست آوردند. برای دست یابی به موفقیتها و دستاوردهای بیشتر، کارگران در مقابل کارفرما، فدراسیون کارگری انتاریو و رهبران اتحادیه های بزرگ می بایستی که یک اعتصاب عمومی را در دستور کار می گذاشتند، تا نوع اعتصاب چرخشی / گردشی. رهبران اتحادیه ها ترجیح دادند در این حرکت بخصوص اعتصاب هر روز در یک شهر برگزار گردد تا بتوانند کنترل کامل بر اعتصاب را داشته باشند. البته اعتصاب چرخشی/ گردشی در بسیاری موارد با توافق اتحادیه و کارگران انجام می گیرد. به این دلیل ساده که قصد کارگران از اعتصاب این است که بیشترین فشار و ضرر را به کارفرما و دولت وارد نمایند. و اما، کارگران نمی خواهند خدمات و سرویس هایی که باید به جامعه و مردم ارائه بدهند کاملا تعطیل نمایند. اگر این امر در تمام اعتصابات صورت گیرد. کارگران حمایت مردم را از دست داده و مردم در رابطه با این حرکت صدمه خواهند دید.
قبل از اعتصاب دولت اتحادیه را که تنها ظرف متشکل شدن کارگران بود را هدف قرار داده و قصد نابودی آن را داشت.
علتش هم این بود، از زمانی که این دولت بقدرت رسیده بود این بزرگترین اعتصابی بود که صورت می گرفت. دولت میخواست با شکست اتحادیه و اعتصابش به اتحادیه های کارگری دیگر این پیام را بدهد اگر علیه این دولت اعتصاب کنید همین سرنوشت را خواهید داشت. این اتفاق نیافتاد و دولت از نظر سیاسی مفتضحانه شکست خورد. حمله وحشیانه پلیس به تظاهرات و پیکت لاینها ضربه سختی به چهره دولت محافظه کار زد. ولی عدم فراخوان به اعتصاب سراسری از طرف رهبران اتحادیه ها و فدراسیون کارگری انتاریو، به دستاوردهای کارگران و رادیکالیزم درون جنبش کارگری بیشترین ضربه را زد.
مبارزات قانونی جنبش کارگری کائادا
معضل دیگری که کارگران با آن دست بگریبانند، مبارزات طبقه کارگر کانادا برعلیه تصویب قوانین کارارتجاعی از طرف کارفرمایان و نمایندگانشان در مجلس و دولت میباشد. بعلت سیاستهای راست حاکم درون اتحادیه ها در برخی یا بسیاری از موارد فدراسیون کارگری انتاریو و شورای کارگری کانادا به آن تن داده و توافق کرده اند. این قوانین ارتجاعی و ضد کارگری که در بسیاری موارد با تبانی کارفرما و دولت به تصویب میرسد. بیش از هر چیز به سنت جا افتاده بورژوائی نمایندگی بر می گردد. در اتحادیه های کارگری نیز مانند کل جامعه بورژوائی هر چند سال یک بار نمایندگانی انتخاب می شوند و توده طبقه را با این شیوه غیرکارگری از تصمیم گیرنده فعال در مجامع عمومی خویش به یک عنصر پاسیو فقط رأی دهنده هر چند سال یک بارتبدیل کرده اند. اینکه خود کاندیدا شدن و انتخابات در این سنت ضد کارگری چگونه است؟ که در جای خویش مهم است، ولی ما برای جلوگیری از طولانی شدن مطلب از آن می گذریم. و اما، با استفاده از این قوانین کارفرمایان و دولت اعتصاب کارگران را غیر قانونی و آنرا متوقف نموده، کارگران را مجبور می نمایند به سر کار بازگردند و اگر از این قوانین اطاعت ننمایند با زندان، جریمه نقدی و اخراج روبرو خواهند بود. کارگران در تدوین و تصویب این قوانین نقشی ایفا نمی نمایند. اجرای آن کاملا به نفع کار فرما و سرمایه است و نقض آن همراه با جریمه و زندان برای کارگران. اتحادیه ها در بیشتر مواقع بدون اینکه از نیروی بسیجی کارگران برای خنثی نمودن این حرکت بشدت ضد کارگری و ارتجاعی استفاده نمایند، با تمکین به این قوانین اعتصاب را پایان داده و کارگران را به اجبار به سر کار باز می گردانند. نمونه بارز بکارگیری این قوانین در رابطه با اعتصاب اخیر کارگران پست اتفاق افتاد. این نوع قوانین بشدت دست و بال کارگران را بسته، کارگران را از اراده تصمیم گیری خود باز می دارد و مبارزات بر حق آنها را فرسنگها به عقب میبرد. بورژوازی سعی می نماید با سلطه خود و بکارگیری سنتهای ارتجاعی مبارزات کارگران را به بند کشیده و هر وقت اراده نماید ، قادر است هر حرکت کارگری را بدون اینکه توان مقاومتی از جانب کارگران باشد به نفع خود سمت و سو دهد. در هر اعتصاب و حرکتی اراده مستقل کارگران بدون دخالت کارفرما و دولت با بر پائی مجامع عمومی اشان می توانست و می تواند در مقابله با این قوانین ارتجاعی قد علم کرده و در صلاحیت مجامع عمومی کارگران است که تصمیم گرفته شود، کارگران به سر کار بر گردند یا به اعتصاب خود ادامه دهند. اما همان طور که در بالا ذکر کرد ، درچهارچوب فعالیت اتحادیه ای این توان از کارگران با شیوه نمایندگی و غیره پیشاپیش گرفته شده است.
جنبش کارگری کانادا
کسی که مناسبات جامعه سرمایه داری را بر مبنای تضاد کار و سرمایه تعریف می کند، و به مبارزه طبقاتی طبقه کارگر بر علیه طبقه سرمایه دار اعتقاد دارد و همچنین بر این واقف است که هر حرکت کارگری با تمام نکته قوتها و کم وکاستی هایش را نمی توان خارج از چهار چوب جنبش کارگری آن جامعه مورد بررسی قرار داد. لازمه اش این است، علل شکست اعتصاب کارگران پست را در همین چهار چوب مورد بررسی قرار دهد. دستاوردها و یا علل شکست یک اعتصاب را تنها نمی توان در حرکت یک اتحادیه دید. برای اینکه دقیق تر بتوان این اعتصاب را بررسی نمود لازم است به اوضاع گذشته و حال جنبش کارگری کانادا مروری نموده، و به حرکتهای وسیع کارگری که در این راستا بوقوع پیوسته، نظری افکند. وبا این درک بهترمی توان به این نتیجه گیری دست یافت که دستاوردهای اعتصاب کارگران پست یا خدمات عمومی انتاریو به چه میزانی در جنبش کارگری کانادا تاثیر گذاشته اند، تا چه اندازه توانسته اند مبارزات طبقه کارگر را رو به جلو سوق دهند و رادیکالیسم درون جنبش کارگری را تقویت نمایند. و نیز تا چه اندازه ای خود از اوضاع کلی حاکم بر رابطه کارگر و سرمایه، توازن طبقاتی موجود در جامعه تأثیر پذیرفته است. این کمک خواهد نمود، در رابطه با جنبه های مختلف مبارزاتی این حرکتها بتوان به تحلیل واقعی تر دست یافت. با تکیه بر این ضرورتها است که نوشته سعی می نماید با برگشت به گذشته و بررسی یک نمونه اعتصاب موفق (اعتصاب کارگران خدمات عمومی انتاریو) که سرمایه داران را به لرزه در آورد. توجه خوانندگان را به این مطلب از نظر اطلاعاتی و تحلیل مشخص از حرکتی که در جنبش کارگری کانادا اتفاق افتاده است جلب نماید. و سعی نماید رابطه بین این اعتصابات و تاثیر آنها را برهمدیگر توضیح دهد.
اعتصابات کارگران پست کانادا
مبارزه کارگران پست در طول دو دهه گذشته بسیار چشمگیر بوده است. کارگران پست کانادا درسال ١٩٨٩ بدون قرار داد بودند. روز ٣١ اوت، همان سال رئیس اتحادیه پست کانادا، "ژان کلود پاروت" از وزیر کار این کشور خواست تا به ٤٥ هزار عضو اتحادیه پست اجازه اعتصاب قانونی داده شود. پست کانادا تصمیم داشت که در طی برنامه ای محل کار صدها کارگر را تغییر دهد ودر بعضی از موارد حتی مشاغل آنها را عوض کند . اتحادیه کارگران از طریق مذاکره نتوانست این برنامه پست را متوقف نماید. بنابراین کارگران پست دست به اعتصاب زدند.
"آندره کولومپار" دبیر اتحادیه کارگران پست کانادا در ناحیه تورنتو بعنوان یکی از سازمان دهندگان اعتصاب اخراج شد و دادگاه قانونن او را از نزدیک شدن به پیکت لاین ها و سخنرانی برای کارگران محروم ساخت. این اعتصاب به دلیل اینکه ٢ سال از پایان آخرین قرار دادشان می گذشت و طی این مدت در مذاکره با دولت به توافق نرسیده بودند در اواخر ماه اوت شروع شد. کارگران اعتصاب را با یک اعتصاب چرخشی شروع کردند هدف اتحادیه از این شکل از اعتصاب این بود که بتوانند چک بازنشسته ها و افراد کم درآمد جامعه را بدستشان برسانند. اما کارفرما برای تحریک جامعه علیه کارگران از توزیع چکها ممانعت بعمل آورد. درهمان زمان اکثر شاخه های اتحادیه ها با این نوع اعتصاب بشکل چرخشی مخالف بودند. با ایجاد مجمع عمومی بخصوص از طرف کارگران پست تورنتو و مونترال که تعداد قابل ملاحظه ای را شامل میشدند. از دستورات اتحادیه سر باز زدند و کاملا وارد اعتصاب شدند. زمینه برای وارد شدن به یک اعتصاب سراسری بسیار قوی بود. در طول این اعتصاب و مصاحبات روزمره ای که " ژان کلود پاروت" رهبراتحادیه سراسری کارگران پست با رسانه های عمومی داشت به عنوان یک شاخص مهم آن را مد نظر داشت و مرتب به فراخوان دادن این اعتصاب سراسری اشاره می نمود. در این اعتصاب دادگاه ایالتی تورنتو با تصویب یک قانون تعداد کارگران شرکت کننده در پیکت لاینها را به ٤ نقر تقلیل داد و اعتصاب شکنان را تحت محافظت پلیس از خطوط پیکت عبور دادند. مذاکره بین کارفرما و اتحادیه در طول اعتصاب ادامه داشت. دولت اذعان داشت تا مذاکرات بین کارفرما و اتحادیه کاملا شکست نخورده است نمی توان قانونی را در پارلمان گذراند که کارگران را مجبور سازد به سر کار برگرداند. در این فاصله اتحادیه کارگران خدمات اجتماعی کانادا که ١٦٥ هزار عضو داشت اعلام کرد به حمایت و همبستگی با کارگران پست وارد اعتصاب میشوند. دولت که به وحشت افتاده بود پیکت لاین کارگران پست تورنتو و مونترال را غیر قانونی اعلام کرد. سرانجام اعتصاب با قرارداد ۵ ساله و ٧ درصد افزایش دستمزد به پایان رسید. این اعتصاب به علت وسیع بودنش در سراسر کانادا و بکار گیری اشکال آکسیونی، پیکت لاین و حمایت وسیع اتحادیه های دیگر کارگری و اقشار مردم از این اعتصاب یکی از بزرگترین و مهمترین اعتصابات پست در تاریخ کانادا است.
قانون بازگشت به کار ومبارزه کارگران کانادا برعلیه آن
یکی از ارتجاعی ترین قوانینی که دولت تصویب نموده است، قانون بازگشت بکار است. این قانون که بدون اراده کارگران، با تبادل نظر کارفرما یان و دولت برای متوقف نمودن اعتصاب و تهدید کارگران به اخراج، جریمه و زندان در پارلمان به تصویب می رسد. در هر مقطع از اعتصاب که بورژوازی خطر جدی را احساس کند این قوانین ضد کارگری را در مقابل کارگران قرار میدهد تا آنها را به عقب نشینی وادار نماید. البته این در شرایطی است که جنبش کارگری در موضعی آنچنان قوی نیست که بتواند چنین قوانینی را به ضد خودش تبدیل نماید. کارگران با میانجیگری اتحادیه ناچارا به آن تن می دهند. اما مواردی هم بوده که جنبش کارگری کانادا در مبارزه طبقاتی دست بالا را داشته است و موفق شده است این قوانین را کنار بزند. بعنوان مثال این مسئله در کبک اتفاق افتاده است.
در سال ١٩٧٢ در استان کبک، در بزرگترین اعتصاب عمومی در تاریخ کانادا، کارگران دقیقا این کار را کردند و علیه این قانون ایستادند. آنها برای هر روز اعتصاب یک میلیون دلار جریمه شدند و برای هر کارگر اعتصابی هزار دلار جریمه صادر شد، اما چون مقاومت کردند و متحد بودند پیروز شدند و بعد از اعتصاب تمام جریمه هایشان لغو شد.
نقش مبارزات کارگران پست کانادا در جنبش کارگری کانادا
نمونه های ذکر شده از تاریخ مبارزات جنبش کارگری کانادا در طول دو دهه گذشته نشان از پیشروهایی دارد که رادیکالیسم درون جنبش کارگری در مقاطعی از تاریخ این جنبش بقدری قوی بوده است که نه تنها سیاستهای ضد کارگری رهبران اتحادیه ها را زیر سوال برده است بلکه با تهاجم گسترده و همه جانبه به سرمایه و دولت سرمایه داران آنها را به وحشت انداخته است. مبارزه اتحادیه های کارگران پست کانادا بعنوان یکی از اتحادیه های رادیکال کانادا در حیات سیاسی و سوخت وساز درونی این جنبش حدوداً نقش کلیدی داشته و دارد. اما افت وخیزهای مبارزات این اتحادیه دقیقا ربط مستقیم به اوضاع سیاسی جامعه دارد. بویژه در طول چند سال اخیر حمله وسیعی از طرف جناح راست بورژوازی علیه دستاوردهای کارگری و استانداردهای زندگی مردم شروع شده است. سرمایه که در مقابل بحرانهای عظیم اقتصادی قرار گرفته است، مثل همیشه راه رهایی از این بحرانها را در حمله به سطح معیشت کارگران جستجو می نماید. سعی می کند برای عقب راندن کارگران از خواسته هایشان ضمن تبانی با رهبران اتحادیه ها، رهبرانی که منافعشان هیچ ربطی با منافع کارگران ندارد و با تصویب قوانین ضد کارگری و استفاده از دستگاههای سرکوبگر پلیس و نیروهای مزدور اعتصاب شکن، کارگران را به تمکین واداشته و رادیکالیزم درون جنبش کارگری را مهار نمایند. اینها موانع اساسی هستند که نه فقط سد راه حرکتهای کارگران پست بلکه کل طبقه کارگر کانادا می باشند. آنچه امروز طبقه کارگر کانادا با آن مواجه است فقدان یک تشکل طبقاتی و مستقل کارگری با اراده خود کارگران است. اتحادیه ظرف و تشکلی است که از بالا از طریق سوسیال دموکراتها در چهار چوب مناسبات بورژوازی شکل گرفته است، در واقع نقش اساسی آنها مهار کردن کارگران و جنبش کارگری در مقابل اعتراض به سیستم سرمایه داری است. بهمین دلیل، زمانی که با کارگران در مورد ضرورت تشکل یا تشکلهای واقعی مستقلشان صحبت بمیان میاید، ایشان بر این باور هستند که حزب کارگری دارند. به عنوان مثال در کانادا حزب نئو دمکراتها که به ان دی پی معروف است در واقع حزب دست چپی بورژوازی میباشد. کارگران به این حزب اعتماد می نمایند . این حزب بیشترین آراء خود را از طبقه کارگر و طبقات فرودست جامعه می گیرد، و بیشترین حمایتهای مالی خود را از اتحادیه ها تامین می نماید. از آنجاییکه در چهار چوب سیستم بورژوایی عمل می نماید، زمانیکه کارگران در اعتراضاتشان در مقابل بورژوازی قرار می گیرند حزب ان دی پی نه تنها به دفاع از مبارزات برحق کارگران نمی پردازد، بلکه در به عقب راندن کارگران و سرکوب مبارزاتشان تابع سیاستهای دولت دست راستی میشود. یکی از دلائلش این است که اتحادیه ها این را در میان کارگران جا انداخته اند، که طبق قوانین سرمایه داری و دمکراسی باید عمل بنمایند و به پارلمان و "دولت منتخب" احترام قائل شوند. از نظر اتحادیه ها اعتراضات و اعتصابات کارگری قرار نیست به سرمایه تعرض نماید یا حتی به اخلال جدی در کارکرد آن منجر شود . نهایت تلاشی که در هر مبارزه و حرکت کارگری اتحادیه به انجام میرساند، گویا قرار است دولت را تحت فشار قرار دهد تا به مذاکره و تعدیل سیاستهایش تن دهد. اتحادیه ها سرنوشت کارگران را به انتخابات پارلمانی از این انتخابات تا انتخابات بعدی گره می زنند. رادیکالیزه شدن حرکت، به میدان آمدن بخش اعظم طبقه کارگر و ارائه مطالبات تعرضی علیه سرمایه و دولت موجود آن، این تصور رهبری اتحادیه را خدشه دار مینماید و کنترل جنبش کارگری و مسیر مبارزه را از دست آنها رها میسازد. رهبران جنبش اتحادیه ای امروز نه تنها در کانادا بلکه در اکثر نقاط دنیا هیچ ربطی به مبارزه و شرایط کار و زندگی کارگران ندارند. آنها بوروکراتهایی هستند که به حل و فصل بحرانهای سرمایه توجه دارند تا مبارزه کردن با کارفرماها که به دستاوردهای کارگران حمله می نمایند و آنها را بیکار میسازنند. بعنوان مثال رهبر اتحادیه فلز (DGB) آلمان ماهانه 16 هزار یورو حقوق می گیرد. این رهبران از مزایای زیادی درجامعه برخوردارند. بهمین دلیل ها علیه مبارزات کارگرانند و در مقابل آن می ایستند.
در طی چند سال اخیر بحرانهای جهانی سرمایه داری حملات وحشیانه و بیرحمی را متوجه طبقه کارگر جهانی نموده است. تاثیرات این بحران در سراسر دنیا با شدت و ضعف هایی در تعرض به حق و حقوق کارگران و اقشار فرودست جامعه از طرف بورژوازی کاملا عیان است . دستاوردهایی که کارگران و فرودستان برای آن مبارزه کرده اند و حتی در بسیاری مواقع برای آن خون داده اند. یکی پس از دیگری توسط بورژوازی پس گرفته میشود. کارگران ناگریزند در مقابل این تهاجم بایستند. اعتصاب کارگران پست کانادا نمونه مشخصی بود از این حرکت برعلیه این تهاجم سرمایه. اما آنچه که اساساً اعتصاب کارگران پست را مانند بسیاری از مبارزات و اعتصابات طبقه کارگر در اروپا و غیره، به شکست کشاند نه بی تجربیگی سیاسی کارگران پست در این اعتصاب بلکه یکی از مهمترین علت آن سنت مبارزات اتحادیه ای و عقب نشینی است که از جانب جنبش کارگری کانادا در رابطه با بورژوازی انجام گرفته است. رادیکالیسم درون این جنبش زمانی نه چندان دور میرفت تا با فراخوان اعتصابات سراسری پایه های دولت سرمایه داران را متزلزل نماید. و از دل این رادیکالیسم با کمک کارگران سوسیالیست جنبش کارگریش، کارگران می توانستند به تشکل واقعی خود دست یابند. اما امروز با دست زدن به یک اعتصاب بدون اینکه به خواسته هایشان برسند مجبور به عقب نشینی میشوند.
نتیجه گیری
نا گفته نماند، گسترش اعتصابات در تغییر فضای سیاسی جامعه تاثیر بسزایی دارد. اما مادام که طبقه کارگربا نتایج اعتصابات چه به حالت پیروزی یا شکست مواجه میشود. این سوال مطرح میشود بلاخره مسیر دستیابی به یک بهبود اساسی در وضعیت طبقه کارگر از کجا آغاز میشود، چگونه تدوام می یابد و به کجا ختم میشود. ا ما هر اعتصاب تاکتیکی است اگر با مطالبات معین تعرضی و بطور گسترده و موثر سازماندهی شود می تواند سیاستهای ضد کارگری دولت را متوقف و حتی به عقب براند. هر اعتصاب کارگران را به توان و نیرویشان می تواند آگاه نماید و به قولی مدرسه آموزشی کارگران است، البته این روشن است که آموزش مبارزه با خود مبارزه متفاوت است اما پیشروی یا عقب نشینی این اعتصاب مستلزم حمایت جنبش کارگری، سنجش دقیق از توازن قوای طبقاتی کارگران در تقابل با بورژوازی، نقش کارگران سوسیالیست و میزان رادیکالیسم درون اتحادیه ها و جنبش کارگری محل میباشد. برای تضمین هر قدمی به جلو و حفظ دستاوردهایی که می توان طی یک جنبش انقلابی بدست آورد، نقشی که سوسیالیستهای جنبش کارگری ایفا می کنند اهمیت بسزایی دارد. دراین جا است که نقش و اهمیت سازمان یابی سوسیالیستی کارگران هویدا می گردد. طبقه سرمایه دار کانادا مانند تمام همه طبقه ای هایش در سراسر جهان، با دولت اش از نوع محافظه کار کنونی، سوسیال دمکراتها و لیبرالها بخصوص با این بحرانهای اقتصادی که دست بگریبانند سیاستهای ضد کارگری و ریاضت کشی اقتصادی را دنبال خواهند کرد. تهاجم سرمایه اگر هم امروز متوقف شود، نقطه توقفش به این معنی نیست که کارگران و توده های زحمتکش از امنیت شغلی برخوردار شده یا به حق و حقوق واقعی خود دست یافته اند. تنها رشد وسیع گرایشات رادیکال در درون طبقه کارگر و قدرت گیری جنبش سوسیالیسم کارگری و با ایجاد نهادها و سازمانهای طبقاتی توده ای خویش، طبقه کارگر در کانادا قادر خواهد بود سدی در مقابل توحش سرمایه داری ایجاد و دور جدیدی از تحرکات تعرضی را آغاز نماید. و این، امروز میتواند تنها راه تضمین کننده پیروزی اعتصاب کارگران پست کانادا یا هر اعتصاب کارگری دیگری درسطح جنبش کارگری کانادا و هر کجای دیگر باشد.
August 27, 2011
____________________________________________________________
منبع : تورنتو استار روزنامه روزانه کانادا (تورنتو) سال 1996-1995
وب سایت کانادا پست: http://www.cupw.ca/index.cfm/ci_id/1165/la_id/1.htm
http://www.cupw.ca/index.cfm/ci_id/13016/la_id/1.htm