۱۳۹۰ شهریور ۱۹, شنبه

یاد جان باختگان دهه شصت سمبل مقاومت و آزادگی را ارج می نهیم !

سه دهه گذشت ، اما تاثیرات آن روزهای سیاه و هولناک و جنایاتی که حکومت دیکتاتوری سرمایه جمهوری اسلامی بر جامعه ایران روا داشته، به یاد ماندنی است. سالهای مقاومت و ایستادگی در زندانهای مخوف و نه گفتن به بربریت سرمایه، با آزادگی زیستن و با افتخار به پایه جوخه های اعدام رفتن و استقامت. این مقاومتها سمبل آزاد زیستن و رهایی بشریت از بردگی وستم است، نمادی تاریخی از یک حقانیت و رسالت عمیق مبارزه  طبقاتی است که قادر بوده چهره کریه حکومت فاشیستی و ضد بشری جمهوری اسلامی را افشاء نماید. و توانسته است درسها و رهنمود هایی برای نسلهای آینده  بهمراه داشته باشد، مهمترین و عظمیترین آن درسها این است، که تنها با مبارزه پیگیر و بدون داشتن توهم به این توحش سرمایه می توان در مقابل آن ایستاد و مبارزه نمود.
اعدام هزاران کمونیست، انقلابی و آزادیخواه، نشان ترس و وحشت سرمایه از تدوام انقلاب و دستاوردهایش بود. سرمایه داری که تحمل  فضای دمکراتیک سیاسی و رشد کمونیسم را نداشت و آن را یک خطر جدی برای تثبیت حکومتش می دانست از طریق رژیم سیاه اسلامی اولین حمله اش را متوجه کشتار نیروهای کمونیست و انقلابی نمود، تا بدین وسیله بتواند با ایجاد جو رعب و وحشت بر فضای سیاسی جامعه مسلط شده و با تمام توان کمر به نابودی دستاوردها ی انقلاب بنماید.  نیروهای ارتجاعی تا دندان مسلح با میلتاریزه نمودن تمام ارکان و فضای جامعه در خدمت حکومت سرمایه در آمده تا از طریق استثمار طبقات و اقشار فرو دست جامعه را به بند بکشد.
مجازات اعدام، به مثابه قتل عمد و سازمان یافته یکی از شنیع ترین ابزارهایی است که در دست حکومت سرمایه داری و دیکتاتوری، با روندی جنون آمیز به پیش می رود و فاجعه بارترین نوع آن قتل عامهای دسته جمعی دهه شصت میباشد. کمونیست ها ، انقلابیون و آزادیخواهان، که حتی فرصت یک دادگاه فرمایشی را نیافتند ، در گروههای وسیع با چشم و دستهای بسته بدون اینکه حتی روشنی روز یا سیاهی شب را احساس یا لمس کنند در بیدادگاههای سرمایه محاکمه چند دقیقه ای شده  و در خون خود درغلطیدند. آنگاه جسد های نیمه جانشان در گورهای دسته جمعی در خاوران ها و دور از چشم بستگانشان و جامعه به خاک سپرده شد ند.
قبل از کشتارزندانیان سیاسی در دهه شصت رژیم سرمایه اسلامی بیشترین سرکوبها و کشتارها را مرتکب شد. کشتاردر کردستان، ترکمن صحرا و خوزستان، شکنجه های قرون وسطایی، سنگسار، شلاق زدن در ملاء عام ، سرکوب شوراهای کارگری، حمله به زنان، دانشجویان و بستن دانشگاهها، بستن روزنامه ها و سپس با قساوت و وحشیگری تمام به اعدامهای دسته جمعی دهه شصت دست زد. این کشتارها از نظر جمهوری اسلامی پایانی بود به انقلاب و دستاوردهایش اما برای طبقات فرودست و زحمتکش جامعه ایران تازه آغاز مسیری بود از مبارزه با بورژوازی اسلامی و شکستن فضای رعب و سرکوبش. در طول این سه دهه که از کشتار زندانیان سیاسی می گذرد، خانواده های این عزیزان و نیروهای سیاسی ومردم آزاده جامعه ایران با زنده نگه داشتن نام این اسطوره های تاریخ بارها و بارها  از طریق تجمع در خاوران یا راههای دیگرتلاش کرده اند با اتحاد و همبستگی خود ضمن فراموش نشدن نام این مبارزان، در ادامه مبارزه اشان مصمم تر و پیگیرتر به راهشان ادامه دهند. مزدوران رژیم حتی از جسدهای بیجان آنها در هراس بوده و به خاوران و مزار این رهروان راه آزادی و برابری حمله نموده و با اذیت و آزار خانواده ها و نیروهای حامی آنها تلاش نموده اند این محل را تخریب نمایند. اما هر باربا اراده مصمم تر و با مقاومت و ایستادگی خانواده ها ومردم آزاده روبرو شده اند. خاوران مکان تجمع واعتراض برعلیه جنایتهای جمهوری اسلامی است. مزار خاوران نمادى ست يادآور كمونيسم، راديكاليسم، نماد آروزهای تحقق نيافتۀ چندين نسل است كه شجاعانه دربرابر موج ارتجاعى كه به لحاظ طبقاتى و تاريخى قوى تر از آنها بود به مبارزه برخاستند. تخریب خاوران تخریب خاک و آجری است که منعکس کننده اندیشه ها و ایده های کمونیستی و مترقی است. ایده هایی اگر سرکوب نمی شد میرفت تا با ادامه مبارزه انقلابی ریشه های ارتجاع اسلامی و جهالت سرمایه را ریشه کن نماید.
کمون پاریس که به عنوان نخستین حکومت کارگری در تاریخ مبارزات کارگران فرانسه بر علیه بورژوازی ثبت گشته است  پایه های خویش را بر آرمان آزادی و برابری بنیان نهاد و همین خود سر منشاً بسیاری از دستاوردهای انقلابی شد که هنوز هم طبقات فرودست فرانسه و جهان با تمام وجودشان می کوشند آن را حفظ نمایند. هر چند بورژوازی فرانسه سعی می نماید نه نتها دستاوردهای کمون، نام کمون را هم از اذعان مردم پاک نماید. اما اگر نامی از کمون امروز موجود است، اگر دیواری که آخرین کموناردها را پای آن به گلوله بستند هنوز مورد بازدید علاقه مندانش است، به اعتبار مبارزه طبقه کارگر و نیروهایی است که بنا به درک ضرورت به این مسئله کوشیده و توانسته اند آن یاد و آرمانها را زنده نگه دارند. امروز هم جمهوری اسلامی با تمام تلاش مذبوحانه اش میخواهد خاوران این محل اندیشه های کمونیستی را تخریب نماید. اما آگاهی طبقاتی نیرویی که به این ارزشها واقف است ضمن افشاء این جنایات، حکومت ارتجاع اسلامی را به عقب نشینی وا داشته و این نام را زنده نگه میدارد.
این جنایات فراموش نا شدنی نه تنها نتوانست جامعه را  واداربه عقب نشینی در مقابل تهاجمات و سرکوبهای رژیم سرمایه بنماید، بلکه زمینه مبارزه طبقاتی موجود در جامعه را گسترده تر و عمیق تر نمود. جنبش کارگری در مبارزه طبقاتی با رژیم جمهوری اسلامی در اشکال مختلف، اعتراض و اعتصاب برای مطالبات بر حقشان بطور روزمره در صحنه مبارزه سیاسی حضور دارد. طبقه کارگر در دهه گذشته با تصمیم به  ایجاد تشکلهای توده ایش از نظر مبارزاتی وارد فاز نوینی شده است که رهبران این طبقه بطور دائم با اخراج و زندان و شکنجه روبرو هستند. اما کارگران در برابر این سرکوبها و ستم طبقاتی به مبارزه خستگی ناپذیر ادامه می دهند. جنبش های دیگر اجتماعی از جمله زنان و جوانان همچنان بر علیه اجحافات و ستم های بی حد و حصر اعمال شده بر علیه شان نبرد می کنند.
در سال هشتاد و هشت ، با سپری شدن سه دهه از حاکمیت ارتجاع اسلامی سرمایه در جریان انتخابات جنبش توده ای بی نظیری پایه های رژیم را لرزاند و آن را از وسط دو شقه کرد. جناح مغلوب اصلاح طلبی چاره را در آن دید که خود را با اعتراضات توده ای هماهنگ کند و حتی در نبود یک رهبری سوسیالیستی و کارگری بر جنبش و با وجود به چالش کشانیدن نظام اسلامی در آن از طریق موسوی و کروبی و تحت نام جنبش سبز سعی نمود رهبریت جنبش توده ای را بعهده بگیرند. از طرفی رهبری اصلاح طلبی بادگیری برای جنبش توده ای ضد رژیمی شد و هدف خود را مهار کردن جنبش توده ای در چهارچوب نظام جمهوری اسلامی قرار داد واز طرف دیگررهبر واقعی اعتراضات آزادیخواهی در ایران یعنی طبقه کارگراز لحاظ سیاسی غایب بود و همه اینها شعله جنبش را به زیر خاکستر برد .نکته قابل توجه در این میان نقش موسوی یکی از رهبران جنبش سبز در قتل عامهای دهه شصت میباشد. ایشان به عنوان یکی از سران سه قوه پای فتوای خمینی  را در دستور به قتل عام زندانیان سیاسی امضاء کرده بود. در فاصله یک ماه، در خاطراتی که از طرف دفتر منتظری منتشر شده بود، اعدام بهترین کمونیستها و انقلابیون آزادیخواه بیشتر از سه هزار اعلام شد. اما آمار واقعی جان باختگان و جان فشانان در سراسر ایران بر طبق گزارش ها از پنج هزار تا دوازده هزار  تخمین زده شده است. امروز کسانی که خود در آن شرایط  بوده اند یا از بیرون این وقایع هولناک را شنید ه اند، باور کردن و توصیف آن لحظات دردناک و اندوهبار برایشان غیر ممکن است، در حالیکه آقای موسوی مستقیما در آن جنایات دست داشته و گزارش آن را میخوانده و می شنیده. عده ای که نقش مستقیم آقای موسوی را در این جنایات تکاندهنده نادیده می گیرند و دم از آزادیخواهی و دموکرات بودن ایشان میزنند  باید این را متوجه باشند که حمایت از جنایتکار جرمش بیشتر از کسی است که این جرمها را مرتکب شده است. امروز در سطح جنبش سبز افرادی هستند که هنوز هم در لباس چپ به دفاع ازاصلاح طلبان پرداخته و مدعی هستند که بعضی از افراد بالای نظام عوض شده اند و جا دارد به صف مردم آزادیخواه بپیوندند، بعنوان مثال از آقایان موسوی ،کروبی، و حتی رفسنجانی نام برده و معتقدند این حضرات امروز عوض شده اند و به صف مردم و حتی رهبری جنبش اعتراضی مردم پیوسته اند. این موضع ارتجاعی و ضد مردمی در تبرئه این مزدوران آدمکش نشانه چیست؟ این همه وقاحت و بیشرمی از کجا نشئت می گیرد و چه منفعت پنهانی در آن نهفته است ؟ شما انتظار دارید که مردم قاتلان بهترین و پاکترین فرزندانشان را ببخشندو فراموش کنند؟ آنها راحمایت کنند تا در لباس رفرم و اصلاحات عمر ننگین جمهوری اسلامی را طولانی تر نمایند. با دسته گل به استقبالشان بروند و از جنایاتشان قدردانی نمایند؟ که حتی جسد فرزندانشان را هم تحویل ندادند و در گوشه ای بی نام و نشان و دسته جمعی دفن کردند و تا به امروز هم اجازه سوگواری در این مکان  را به خانواده هایشان را نداده اند و شرکت در مراسم جمعه اول هر شهریور ماه در خاوران با ضرب و شتم ، زندان و حتی اعدام همراه است. مردم ایران این باصطلاح رهبران و تغییر موضع این اوباشان را "نه می بخشند و نه فراموش می کنند". جمهوری اسلامی با بحرانهای عمیق اقتصادی و سیاسی که امروز دست و پنجه نرم می کند، وبرای غلبه بر این بحرانها چاره ای ندارد جز اینکه تهاجم وحشیانه خود را بر طبقات فرودست جامعه گسترش دهد. در مقابل این تهاجمات زحمتکشان  و مردم آزاده ایران تا کنون با حرکتهای اعتراضی خود از اعتراضات خیابانی گرفته تا اعتصابات، پاسخ دندان شکنی به این رژیم ضد بشری داده و طولی نخواهد کشید که با گرد همآئی به دور طبقه کارگر متشکل و با خاتمه دادن به عمر ننگین این حکومت ارتجاعی سرمایه داری به همه این آدمکشی ها پایان دهند.
28 آگوست 2011                                                                                                 
مرگ بر رژیم سرمایه اسلامی
زنده باد سوسیالیسم
کانون دوستداران کارگران سوسیالیست